به گزارش راهبرد معاصر؛ یکی از پیامدهای دنیای مدرنیته؛ غربزدگی و تأثیرپذیری از فرهنگ آن است. به باور بسیاری از افراد شبیهسازی به شکل غربی نمونهای از الگوپذیری از پیشرفت و توسعه کشورهای غربی است. این طرز تفکر نشان از کج فهمی در دنیای مدرنیته است. این کجفهمی موجب ایجاد رفتارهای ناهمگون در همه شئون دارد؛ اما آنچه که در این نوشتار مورد توجه است در طرز تفکر و پوشش بسیاری از مردان و زنان جامعه میباشد. مبرهن است که معضل بیحجابی بخشی از آن به فضای مدرنیته برمیگردد که اکنون به طرق مختلف در بین همه نسلهای جامعه ایران رسوخ کرده است و یکی از معضلات آن رفتار دوگانه مردم در بین به اصطلاح سنت و مدرنیته هست.
مشخصا باید گفت ماهیت ایدئولوژیکی و انقلابی کشور ما که برگرفته از ماهیت اسلامی و تحول سیاسی که در بهمن 57 رخ داد، مانع از آن شده تا پوششی همسان با آنچه که قبل از انقلاب در پهلو گرفتن با مدرنیته یا همان فرهنگ غربی فرا گرفته بود را، در جامعه مرسوم نماید. اما به مرور زمان همزمان با گسترده شدن فضای ارتباطی و تقابل اندیشه و آراء و نفوذ فرهنگی غیرقابل انکار غرب در ایران و ... تقابل و دوگانگی سنت و مدرنیته این ذهنیت را در برخی از افراد ایجاد کرده که به بهانه دفاع از حقوق زنان در دنیای مدرن و بازتعریف نقش زنان در جامعه کنونی، نسخهای شبیه زن غربی را در جامعه اسلامی برای زن ایرانی بپیچند.
این نوع فهم از مدرنیته که ما آن را کج فهمی از مدرنیته تعبیر میکنیم که البته بیراههای هست برای تغییر جهت آرمان انقلاب اسلامی، سبب شده تا مشخصاً برخی تفاسیر در مورد حجاب متفاوت گردد. از سوی دیگر اگر مدرنیته را به معنای پیشرفت در تنوع تفکر بشری بدانیم، نمیتوانیم صرفا آن را محدود به تغییر در حوزه پوشش و یا تغییر دیدگاه زن و مرد نسبت به یکدیگر قلمداد نماییم. چرا که نوع پوشش و یا دیدگاه زن و مرد به یکدیگر، نمیتواند عاملی برای توسعه و عقلانیت بشری دانست. هر چقدر که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد، با نسلی مواجه میشویم که با دهه و نسل قبل از خودش متفاوت است؛ حق سوال را برای خود محفوظ میدارد. بیشتر پرسشگر و مطالبهگر است. لیکن این تفاوت در تفکر و رفتار برخی از افراد متمایل به نگاه غربی و فردمحور قابل مشاهده است و دیده میشود که غیرارزش به ارزش تبدیل شده است و ناهنجاریها، به هنجار جامعه مبدل شده است.
فلذا این امر محل تامل و سؤال است که چرا چنین اتفاقی صورت گرفته و نقشهای سنتی و مذهبی در جامعه دچار قلب ماهیت شده است؟ آیا این ناهنجاریها نشان از پیامدهای کجفهمی از مدرنیته در جامعه ما نیست یا ریشه در امور دیگر دارد؟ پیامدهای مدرنیته در جامعه ما و نیز کمبود اقدامات فرهنگی در زمینه حجاب (که البته این امر با توجه به گذشته سال میبایست متفاوت صورت گیرد چرا که نسل جوان هر روز در حال تغییر است) سبب شده تا مسأله حجاب به یک معضل تبدیل شود. مدرنیته و غربگرایی ابتدا ذهن و فکر افراد جامعه را مورد هدف قرار میدهد تا بدین طریق افراد به راحتی فرهنگ غرب را بپذیرند. این امر به این صورت اتفاق میافتد که غرب ابتدا شروع به تبلیغ جاذبههای خود میکند (در زمینههای مختلف، علمی، توسعه، اجتماعی و...) و آن را بهگونهای بزرگ و بتوار نشان میدهد که فرد جذب آن میشود و در این بین بدون اینکه متوجه باشد ناخودآگاه جذب و مقلدرفتاری میشود و اگر قصد تقلید نداشته باشد گستردگی مولفههای تهاجم به حدی خواهد رسید که گریز از آن به سختی است. این یعنی کج فهمی از دنیای مدرنیته؛ (رسوخ و پذیرش آثار منفی مدرنیته بدون درک عملی از هویت جامعه خود).
این درحالی است که فرهنگ غربی در بسیاری از امور به ویژه در زمینه پوشش و حجاب در تضاد با فرهنگ جامعه اسلامی ماست و سبب دوگانگی در بین افراد جامعه ایرانی میشود. نتیجه این امر را میتوان در رواج بیبندوباری در بین جوانان، تزلزل خانوادهها، کاهش ازدواج و افزایش طلاق، افزایش روابط نامشروع، کودک آزاری، خشونت علیه زنان، کاهش میزان بازدهی تحصیل، کاهش خودباوری و تلاش در جامعه و... مشاهده کرد. غربیان با رواج فرهنگ بیبندوباری و بیحجابی در کشور قصد ضربهزدن به نظام را دارند که از طریق غالب کردن کالاهای خود در بازار ایران سعی دارند علاوه بر فروش کالاهای خود، در راستای پروژه نفوذ، فرهنگ غربی را در کشورهای اسلامی منجمله ایران تزریق کنند.
فردگرایی مقدمه زیرپاگذاشتن قانون اساسی
مفاهیم و کالاهای فرهنگی و مصداقا نوع پوششی که از سوی غرب تزریق میشود، رفته رفته ایمان و باورهای دینی افراد را متزلزل میسازد و شریک و دخیل در سبک زندگی جامعه هدف میشود و گام به گام نوعی بیدینی و نهادینه شدن اندیشههای سکولاریسم در سطوح مختلف جامعه رواج پیدا میکند و افراد باورهای غلط غربی را به جای اصول اسلامی-ملی قرار میدهند و این امر در نهایت منجر به مخالفت با ارزشهای رایج و قانونی جامعه و پدیداری ناهنجاری در جامعه میشود. در این شرایط فرد به دلیل تأثیرپذیری از فرهنگ غربی که مبتنی بر نوعی اومانیسم و آزادی فردی است، این حق را به خود میدهد که رفتاری را انتخاب کند که خود میپسندد نه رفتاری که مورد پذیرش قانون و فرهنگ آن جامعه است.
در دنیای مدرن کنونی که بحث آزادی، حقوق بشر و... مطرح است، نمیتوان افراد را از طریق اقدامات تحکمی جامعه را هدایت کرد. چرا که این قبیل امور ناشی از کج فهمی افراد از فرهنگ و فرهنگ حجاب در دنیای مدرن است و لذاست که بیشتر باید راه صحیح و انتخاب درست را نمایش و عرضه داد. پس برای این امر باید اقدامات فرهنگی و جامعهپذیری صورت پذیرد که فرد به صورت ملموس دریابد ناهنجاریها در تضاد با ارزشها و فرهنگ ایرانی اسلامی، امر مخرب پازلوار در وضع حال و آینده جامعه خواهد بود.
متاسفانه در جامعه ما در بین برخی افراد این مغلطه ذهنی ایجاد شده که بیحجابی و آزادی در نوع پوشش امر مطلوب و امر بهاصطلاح مدرن تلقی شده و نیاز به حجاب و رعایت قانون جمعی نیست و افراد با اختیار خود میتوانند حجاب را رعایت کنند. شاید یکی از عوامل آن غلبه فردگرایی بر خردجمعی عقلانی است. درواقع یکی از مبانی تفکر مدرنیته، رواج فردگرایی و اومانیسم است در چنین تفکری آنچه که اهمیت پیدا میکند، امیال و اهداف فردی و شخصی است یعنی فرد بر پایه آنچه که خود میپندارد عمل میکند نه بر اساس آنچه در جامعه به عنوان هنجار مورد قبول است.
ناگفته پیداست مسأله حجاب مبتنی بر ارزشها، ريشه در تاريخ انسان داشته، همراه و همزاد او از ابتدا تا حال و تا امتداد تاريخ، بوده و خواهد بود لیکن یکی از پیامدهای مدرنیته، یک شکل کردن افراد است بر طبق میل خود؛ جامعه سرمایهداری به دنبال ایجاد اجماع بر محور ارزشهای لیبرالی خود است و از ابزار متعدد مانند توبیخ، محکومیت، تهدید به قطع روابط تجاری و ... برای تحمیل خواست خود استفاده میکند و جهانیشدن این امر را تسریع بخشیده است. بر همین اساس، جامعهای که در معرض مدرنیته قرار میگیرد، اگر نظارت و هدایت حاکمیت مستقل بر آن نباشد، ناخودآگاه خود را شبیه دیگران درمییابد. بنابراین، در دنیای کنونی شاهد هستیم، برخی افراد بدون توجه به سبک زندگی جامعه خویش بر آن میشوند تا خود را شبیه فلان شخص کنند چرا که این افراد بدون توجه به مرزهای جغرافیایی، قابل شناسایی هستند و به اصطلاح مشهور شدند. این در حالی است که این شبیه سازی در فرهنگ و جامعه خویش به لحاظ تفاوت فرهنگی، به ضد ارزش تبدیل میشود و رفتار آن نابهنجار تلقی میشود.
بنابراین این افراد در تعارض فرهنگ خودی و غیر قرار میگیرند. در این شرایط سؤال ایجاد میشود که راه حل این مشکل چیست. از آنجا که مشکل فرهنگی است، راه حل آن را نیز باید در فرهنگ جستجو کرد. اگر به حجاب و پوشش خانمها نگاه کنیم میبینیم بحث از پوشیدن چادر گذشته، چرا که هر زمان که میگذرد پوششها متفاوتتر و کمتر میشود و به مانند پروژهای میماند که هر سال یک قسمت از پوشش را مورد هدف قرار میدهد و آن را طبیعی جلوه میدهد. پذيرش تقريباً همه گير اين نوع پوشش سبب استيلاي يك جهان بيني خاص از سوی غرب میشود. جهان بینی که در تضاد با جهان بینی اسلامی است. وجود دوگانه جهان بینی غربی و جهان بینی اسلامی در جامعهای که به نیازها و سوالات او پاسخ درست داده نشود، منجر به بحران هویت خواهد شد که آثار و تبعات نامطلوبی را برای فرد و هم برای جامعه در پی دارد که به برخی از آنها در سطرهای پیشین اشاره شد.
چه باید کرد
با وجود این که رهبر انقلاب در حوزه فرهنگی می فرماید ما با یک ولنگاری فرهنگی و بی برنامگی مواجهایم باید برای نیل به تمدن نوین اسلامی و حفظ و تربیت نسل آرماناندیش، با توجه به بحث آزادی انتخاب که گفته شد، گذشته از پاسخ به شیوه صحیح و متفاوت به بنمایههای فکری جهت تعمیق هویت اسلامی ایرانی، بهترین راه عملی برای جلوگیری از این معضل، در قدم اول، کنترل ابزار و راههایی است که فرد را به سوی چنین فرهنگ و پوششی میکشاند، به تعبیر دیگر مدیریت و نظارت صحیح بر مبادی فرهنگی است مثل، ماهواره، اینترنت، اقلام پوششی موجود در بازار و... . در گام دوم میتوان فرهنگسازی و نهادینه نمودن مولفههای مطلوب دینی-ملی را شروع کرد که این کار میتواند از نگاهی متفاوتتر مجددا آغاز شود، مثلاً در جامعهای که نوع پوششها از هویت ایرانی اسلامی فاصله گرفته است، بهتر است به صورت موردی در آن جامعه خاص، پوششی را برای جامعه هدف الگو قرار داد که حجاب مطلوب را برای زنان آن جامعه نهادیه و امر مطلوب و محبوب قرار دهد؛ مثلاً استفاده از پوششهای اصیل ایرانی برخوردار از مولفههای پوششی اسلامی؛ بعد رفته رفته که جامعه به سمت مطلوب و مورد نظر کشیده شد استفاده از چادر را نیز مطرح کرد؛ البته این به این معنی نفی معنا و حقیقت پوشش برتر نیست؛ بلکه این روند برای کسانی است که بیحجاب یا بدحجاب هستند. بر این اساس، اگر از همان اول، بخواهیم اینگونه افراد را مقید به پوشش سفت و سخت کنیم نه تنها اثرات مثبتی به همراه ندارد، بلکه با نوعی بی علاقگی و ضدیت نیز همراه میشود. همانطور که فرهنگ بیگانه به صورت موردی و پلکانی به سمت بیحجابی و بدحجابی زنان ایران روی آورده است و در این راه هم به گونهای موفق عمل کرده، پس بهتر است در فرهنگسازی هم، مسئولین امر در برخورد با جامعه ایرانی که هنوز هویت خویش را در فرهنگ ایرانی اسلامی درمییابند، نیز به صورت مرحلهای و نمرهای پیش بروند.